Love Poem

دوست شعر

Love Poem

دوست شعر

درووووووووووووووووووووووود.

 

 

 

شب یلدا بر همه دوستان مبارک باشه

انسان، آهسته آهسته عقب نشینی می کند.

هیچکس یکباره معتاد نمی شود

یکباره سقوط نمی کند

یکباره وا نمی دهد

یکباره خسته نمی شود،رنگ عوض نمی کند،تبدیل نمی شود و از دست نمی رود.

زندگی بسیار آهسته از شکل می افتد

و تکرار و خستگی ،بسیار موذیانه و پاورچین رخنه می کند.

باید بسیار هشیار باشیم و نخستین تلنگرها را،به هنگام و حتی قبل از آنکه ضربه فرود آید ،احساس کنیم.

هرگز نباید آن روزی برسد که ما صبحی را با سلامی محبانه آغاز نکنیم.

خستگی نباید بهانه یی شود برای آنکه کاری را که درست می دانیم ، رها کنیم و انجامش را مختصری به تعویق اندازیم.

قدم اول را اگر به سوی حذف چیزهای خوب برداریم، شک مکن که قدمهای بعدی را شتابان برخواهیم داشت.

ما باید تا آخرین روز زندگیمان - که اینگونه به دشواری بر پا نگهش داشته ییم - تازه بمانیم.

به خدا قسم که این حق است.

خوشبختی ، نامه یی نیست که یکروز نامه رسانی ، زنگ در خانه ات را بزند و آن را به دستهای منتظر تو بسپارد.خوشبختی ، ساختن عروسک کوچکی ست از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر...

به همین سادگی ، به خدا به همین سادگی . اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه هیچ چیز دیگر...خوشبختی را چنان هاله یی از رمز و راز ، لوازم و شرایط ، اصول و قوانین پیچیده ی ادراک ناپذیر فرو نبریم که خود نیز درمانده در شناختن شویم...

خوشبختی ، همین عطر محو و مختصر تفاهم است که در سرای تو پیچیده است

 دلم برای کسی تنگ است....دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را
به میهمانی گل های باغ می آورد
و گیسوان بلندش را
به بادها می داد
و دست های سپیدش را
به آب می بخشید

دلم برای کسی تنگ است
که آن دو نرگس جادو را
به عمق آبی دریای واژگون می دوخت
و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند

دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم می سوخت
و مهربانی خود را
نثار من می کرد

دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال
و در جنوب ترین جنوب
در همه حال
همیشه در همه جا
آه با که بتوان گفت
که بود با من و
پیوسته نیز بی من بود
و کار من ز فراقش فغان و شیون بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی...
دگر کافی ست.