Love Poem

دوست شعر

Love Poem

دوست شعر

نامه  عاشقانه بتهوون


هر چند هنوز از بستر شبانه خویش بیرون نیامده ام ولی اندیشه ام چون پرستویی بی آشیانه بگرد معبد نام تو معشوقه جاودانم بال و پر میزند.
با خود فکر میکنم.
پیوند قلب من با عشق تو پیوندی ابدی است و من قادر نیستم تا واپسین دم حیات ...
تا آندم که خون داغ زندگی ام در رگهایم میدود این پیمان آسمانی را از یاد ببرم.
قادر نیستم جز با تو ...جز در کنار تو سنگینی بار زندگی را بر دوش کشیده و از سرنوشت تو شادمان باشم.
من اینک از تو دورم و این خواست اجتناب ناپذیر تقدیر است که میان ما جدایی انداخته .
این فرمان سرنوشت است که مرا در وادی دور افتاده ای سرگردان ساخته است.ولی من این دوره سرگردانی را تحمل میکنم تا روزی که دگر باره ترا با آن سیمای خدایی ات ...با آن چشمهای جادوگرت ببینم.
ببینم و در آغوشت بفشارم آنقدر که روح شیفته و دیوانه ام با روح تو در آمیخته و همبال با آن به قلمرو فرشتگان پرواز نماید.

خداوندا!

چرا دو نفر همدیگر را اینهمه دوست میدارند ناگریزند دور از هم زندگی کنند ؟...
چرا باید این طور باشد ؟...چرا؟...


زندگی من زندگی ناگوار و درد ناکی است .عشق تو مرا خوشبخت ترین و در عین حال تیره روز ترین مرد گیتی نموده است .من در این سن بیش از هر چیز نیازمند یک زندگی آرام و پا بر جا هستم ولی تو به من بگو آیا در شرایط موجود چنین امری امکان پذیر است؟


هم اکنون بمن خبر رسید که ساعت حرکت پست نزدیک میگردد و من برای آنکه این نامه زودتر به دست تو برسد .برای آنکه بتوانم آنرا با نخستین پست بسویت بفرستم به نوشتن خویش پایان میدهم.
مرا دوست بدار...


بیاد من باش.
نمیدانی امروز ...دیروز...و روزهای پیش چه اشتیاق دردناکی برای دیدن تو...
برای زیارت رخسار مقدس تو داشتم ...تو...تو ای عمر من...ای وجود من .خداحافظ!


هرگز نسبت به قلب حساس و گرم لودیک محبوبت به غلط قضاوت مکن...زیرا این قلب سرشار از عشق همیشه از آن توست.همیشه از آن منست.همیشه از آن ماست.
لودویک با وفای تو

نظرات 12 + ارسال نظر
گناه مقدس یکشنبه 1 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 06:02 ق.ظ http://www.sinsainet.blogsky.com

من اول بالاخره من هم یه جایی اول شدم
علت اینکه فقط ادما به هم عادت میکنن
من خودم دلیلم فقط لذت اشنایی هست
فرا رسید شب هجران مولا علی تسلیت میگم
التماس دعا من اپ هستم

تاج ماه چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:02 ق.ظ http://www.tajmah.blogfa

عجب این عشق سرگشته زیبا ولی تلخ به جان آدمی چنگ می زند ... هر دم و هر لحظه ار فراغ یا ر سوختن را عشق می گویند و بس و خداوند بهترین هدیه را به سخت ترین شکل به عاشق هدیه می کند تا او را یک عاشق جاودان بنامند

روزبه چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:15 ب.ظ http://hearts1.persianblog.com

سلام مسلم جان ...خیلی قشنگ بود ...عشق بتههون با این عشق های امروزی قابل مقایسه نیست ...بازم ممنون خیلی لذت بردم

ویروس پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:32 ق.ظ http://DataBus.persianblog.com


برگ ها از شاخه می افتد ، //
من ، تنهای ِ تنها راه می رفتم //
در کنار ِ برکه ای ، //
پوشیده از باران برگ //
شاید این افسوس را ، با باد می گفتم : //
- آه ، این آینه را //
این برگهای خشک ، پوشانده ست . //
آن صفا ، آن روشنایی //
در غبار تیرگی مانده ست //
تا کجا مهر ِ بهاران ، //
پرده از رخسار ِ این آینه بر دارد //
چهره ی او را به دست نور بسپارد ... = فریدون مشیری

سولماز پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:35 ق.ظ http://www.antianjoman.blogsky.com

سلام دوست گلم
وبلاگت عالیه
مطلبت هم عالی بود
موفق باشی بازم بیا پیشم

عاطفه جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:32 ق.ظ http://www.atefeh87.blogfa.com

سلام
ممنون که بهم سر زدین!
متن خیلی قشنگ و پر احساسی بود...!
موفق باشید

سجاد جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:46 ق.ظ http://booteyas.persianblog.com

سلام ......نماز روزت قبول............امیدوارم که حالت خوب باشد...........وبت قشنگه لذت بردم ............منتظرتم...........موفق باشی

سولماز شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:52 ق.ظ http://www.antianjoman.blogsky.com

سلام مسلم گلم
ممنونم بابت نظری که دادی منم با تو موافقم
همیشه عاشق بمون

مهدی =-=-=-دفتر عشق شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:55 ب.ظ http://www.daftareshghe.blogsky.com/

سلام خوبی؟ دفتر عشق به روز شد . خوشحال میشم تشریف بیاری. موفق باشی. التماس دعا.

ستاره یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:53 ب.ظ http://shabeshisheye.persianblog.com

همه می پرسند چیست در زمزمه اب*چیست در همهمه دلکش برگ*چیست در بازی این ابر سفید*روی این ابی ارام بلند*چیست در خلوت خاموش کبوترها*چیست در کوشش بی حاصل موج*چیست در خنده جام؟*که تو چندین ساعت مات و مبهوت به ان مینگری*نه به ابر نه به اب نه به برگ*نه به این اب ارام بلند*نه به این خلوت خاموش کبوترها*نه به این اتش سوزنده که لغزیده به جام*من به این جمله همی اندیشم*من مناجات ردختان را هنگام سحر*رقص عطر گل یخ را با باد*گردش رنگ و طراوت را در گونه گل* همث را مشنوم.میبینم*من به این جمله نمی اندیشم*به تو می اندیشم ای سرا پا همه خوبی*تک و تنها به تو می اندیشم*همه وقت همه جا*من به هر حال که باشم به تو می اندیشم*تو بدان این را تنها تو بدان*تو بیا.تو بمان با من.تنها تو بمان*پاسخ چلچه ها را تو بگو عصه ابر هوا را تو بخوان*تو بمان با من تنها تو بمان*رد رگ ساغر هستی تو بجوش*من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست*اخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش

ن دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:06 ق.ظ http://www.dariush2121.blogfa.com

دوست عزیز با تشکر از اظهار لطفت .سلام عرض میکنم به این همه زیبایی و لطافت....

تاج ماه دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:14 ق.ظ http://www.tajmah.blogfa

نمی شود از عشق واقعی خواند و یک بار خواند ... هر دفعه که این نامه را می خوانم در خاتمه باز می بینم کم است یک بار و دوبار خواندن آن ... دیگر کسی در این دنیا نیست که تا این حد وفادار معشوق خود باشد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد